همه چی درهمه از عشق بگیر تا جک و کلکل

دوستان این وبلاگ دیگه اپ نمیشه خیلی ممنون که تاالان همراه بودبن

خدانگهدار



           
سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:, :: 14:50
sepideh
کیلیپس دختر همسایمون تو انگشت وسطي پاي چپ امیر محمد اگه دروغ بگم O_o
دیشب ساعت12 لب تاب گذاشتم رو پام(الان کاملا توجیح شدید ک من لب تاب دارم ؟؟) اومدم 4 جک
داشتم پست همه رو میخوندم و لایک میکردم از پست نیما و کامران و امیر محمد بگیر تا بقیه بچه ها ^_^
عاقا چشتون روز تار نبینه یهو دیدم نمیتونم درست و حسابی نفس بکشم0_0
بعد دستمو کردم تو دماغم خاستم ببینم مَجاری تَنَفُسیم بازه یا نه ؟؟( ادبیاتم تو گلبول های سفید نیما)
بعد دیدم نه بابا باز نیست @@ ومقداری گیگیلی (البته چ عرض کنم کار از مقداری گذشته بود خیلی بیشتر از مقداری بود)
سرتونو درد نیارم اون گیگیلی رو در اوردم و حسش نبود برم دستشویی دستمو بشورم اون گیگیلی رو گذاشتم رو همین میز عسلیمون^_^
بعد دیگه یادم رفت برش دارم ^_^
تا صبح شد مامانم منو با لگد بیدار کرده میگه:
کصافططططططط!! تو هنوز این عادت تو ترک نکردی ؟؟0_0 این چیه ؟
بدووووو برو بندازش تا پایه همین میز عسلی رو نکردم تو حلقت بدوووووو @_@
من:o_o خو زورم اومد مامان .
مامانم:کوفت 0_0 حالم بهم خورد @@ امروز از ناهار خبری نیست ^_^ من الان گشنمه ناهار نمیدن ب من آی لاو یو پی ام سی ^_^
داداش کامران من بازم باید مزاحم شما بشم ناهار چی دارید ؟؟؟؟؟؟


           
شنبه 23 آذر 1392برچسب:, :: 15:34
sepideh


           
سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, :: 22:50
sepideh


           
سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, :: 22:12
sepideh

اغا خالم معلمه (کل خانواده معلمن چی فک کردی) یه بارزنگ نقاشی داشتن یکی از این گودزیلا ها رفته نقاشی رو نشون بده گفته :خانوم دیگه چندوقته خدا دعا های مارو هم قبول نمیکنه>
خالم برگشته مهربونی میگه : چرا عزیزم شما بچین پاکین خدا دعا شما قبول میکنه،حالا عزیزمدعا چیه؟؟؟
میگه خانوم من چندوقته دعا میکنم شما بمیرین فردا نیاین مدرسه طعتیل(تعطیل) شه اونوقت بازم شما میاین چراااا؟؟!!
قیافه خالم *_*
گودزیلای ^_^

 

 

تو اتوبوس بودم یه پسره میحواست به دختره شماره بده
یهههو پیرزنه برگشت گفت :خجالت بکش این جای خواهرته....
پسره برگشت گفت من نباید شماره خواهرمو داشته باشم؟!!!

 

 

از ماست كه بر ماست:
اول راهنمايي بودم امتحان علوم داشتيم، خيلي هم سخت بود،منم كه شاگرد اول كلاس  بودم(چرا اونجوري نگا ميكني؟!خو بچه بودم!) داشتم به خوبي و خوشي سوالا رو جواب ميدادم كه ديدم رفيق فابم بدجور گير كرده و ازم جوابا رو مي خواد،منم كه بامراااااام،يه ٢-٣ نمره اي بهش رسوندم،حالا معلمه ورقه ها رو تصحيح كرد،تنها نمره ٢٠ كلاس كه كلي هم مورد تشويق قرار گرفت همين رفيق فاب بنده بود!خودم ١٩/٧٥ شدم ولي معلمه رو اون جور ديگه اي حساب مي كرد بعد اون ماجرا!
هعي...اصن كمرم شكست!



           
سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:, :: 20:20
sepideh



           
یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, :: 15:25
sepideh



           
یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, :: 15:19
sepideh

Inline image 3



           
یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, :: 15:13
sepideh

بـابـام هـمـیـشـه عـادت داره بـعـد از نـمـاز، دسـتـش رو مـیـذاره رو سـیـنـه، ایـسـتـاده بـه هـر ۴ طـرف سـلام مـیـده، ساعت 5 صـبـح بـود، مـنـم رفـتـم تـو هـال ، بـابـام رو دیـدم داره نـمـاز مـیـخـونـه، هـمـیـنـطـوری بـا عـشـق وایـسـتـادم از پـشـت سـرش بـهـش نـگـاه مـی کـردم، نـمـازش کـه تـمـوم شـد، اول بـه هـمـون سـمـت قـبـلـه سـلام داد و بـعـد سمـت راسـت و بـه سـمـت عـقـب کـه بـرگـشـت، در حـالـیـکـه دقـیـقـا روبـرو هـم قـرار مـیـگـرفـتـیـم و مـن مـلافـه سـفـیـد رو سـرم بـود ، هـمـونـطـور دسـت بـه سـیـنـه چـرخـیـد سـمـت مـن گـفـت "الـسـلام عـلـیـک"مـنـم گـفـتـم سـلام از بـنـده اسـت حـاج آقــا ^_^
نـیـم مـتـر از جـاش پـریـد، گـفـت زهــرِ مــارُ ســلام ،یــه سـیـلـی خـفـن واسـه خـنـده شـمـا هـم خـوردم ولــی تـا 2روز مـی دیـدمـش یـه چـیـز سـمـتـم پـرت مـی کـرد !!! ^_^



           
شنبه 16 آذر 1392برچسب:, :: 11:30
sepideh

کیلیپس دختر همسایمون تو رباط صلیبی پام اگه دروغ بگم ^_^
دیروز دوستام اومده بودن پیشم داشتن خاطره شمال رفتنشونو تعریف میکردن
امید:رفتیم رامسر رفتیم لب دریا بعد سوار چیز شدیم! اسمش چی بود ؟؟
حسین: گراز ؟؟
شاهین:گودزیلا ؟؟
من: O_o
امیر: اسب دریایی ؟؟
امید: آها !! نه بابا اسب ! اسب !! سوار اسب شدیم ...بعد برگشتیم خونه دیدیم بارون اومده چیز داره چیکه میکنه !!
حسین: شیب ؟؟
شاهین: سَر ملی ؟؟؟
من:O_O
امیر: بام ؟؟؟
امید: نه بابا !! آها سقف !! سقف داشت چیکه میکرد...بعد شب بود و ما هم چیزمون گرفت ؟؟ چی ؟؟ چی بود ؟؟
حسین: دستشویی ؟؟
امید: شماره 1 و 2 مخلوط ؟؟
شاهین: باد معده ؟؟
من:^_^
امید:نه بابا خوابمون گرفت ...........
به همین پایه میز عسلی این مکالمه همینجوری ادامه داشت ولی چون طولانی بود دیگه گفتم تا همینجا کافیه
میخاستم کیلیپس سارا رو بکنم تو حلقشون خفه شن با این قدرت تفکرشون ^_^



           
شنبه 16 آذر 1392برچسب:, :: 11:9
sepideh

من دلم روشنه تو اینجایی

عطر پیراهنتو می شناسم

هر چقدر هم که با من بد باشی

هیچی کم نمیشه از احساسم

کم نکن محبت چشمـــــــــاتو

زندگی می چسبه اما با تو

قدر یه خاطره احساســــــــم کن

ببینیم کی عاشقه من یا تو؟

تو بوی زندگی می دی

یه عطری تو نفسهاته

اگه دور از تو هم باشم حواسم پیش چشماته

خدا رو شکر تو هستی

خدا رو شکر تو رو دارم

من اسم زندگی مونو

جنون عشق می ذارم.



           
شنبه 16 آذر 1392برچسب:, :: 1:37
sepideh

Troll Comic Series II6 ترول طنز (سری دوم)

Troll Comic Series II8 ترول طنز (سری دوم)



           
جمعه 15 آذر 1392برچسب:, :: 11:7
sepideh

Troll Comic Series II5 ترول طنز (سری دوم)



           
جمعه 15 آذر 1392برچسب:, :: 11:7
sepideh

تازگیها تو smsها سلام مینویسن س حالا در اینده اس خالی میدن ماباید بفهمیم منظورشون چیه والله

Troll Comic Series II1 ترول طنز (سری دوم)



           
جمعه 15 آذر 1392برچسب:, :: 10:37
sepideh

دیشب موقع سحر ،داداشم رفته بود دستشویی داشت مسواک میزد که همزمان اذان شد
مامانم هول کرد سریع میگه برو به داداشت بگو اونجا هیچی نخوره که اذان شده !!
من.:O
مامان :)))

اگه بدونید چنگیزخان با سوزوندن کتابای علمی

چقد از بار درسهایی که قرار بوده بخونیم کم کرده

هر شب جمعه واسش فاتحه میخونید !!!

دختر ﻧﻮﺷﺘﻪ :

” ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩﯼ،ﻣﻦ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﮐﺮﺩﻡ “!

ﯾﻪ پسره ﺯﯾﺮﺵ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺟﺮﺍﺡ ﭘﻼﺳﺘﯿﮑﺖ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺖ؟ !!

 

دانشجویی که توانایی اینو نداشته باشه ۲خط تقلب بکنه . . .
.
.
.
فردا چجوری میخواد توو این مملکت گلیم خودشو از آب بیرون بکشه ؟!
چجوری میخواد کار پیدا کنه ؟!
چجوری میخواد زندگی کنه ؟!
ها چه خاکی میخواد به سرش کنه عآآخه ؟! :|



           
پنج شنبه 14 آذر 1392برچسب:, :: 14:57
sepideh


           
پنج شنبه 14 آذر 1392برچسب:, :: 10:15
sepideh

کیلیپس دختر همسایمون تو چشماتون اگه دروغ بگم ^_^

رفیقم با مخاطب خاصش دعوا کرده بود بعد با ی تیریپ خسته وداغونی اومده بود پیش من ^_^

حالا من بهش میگم گوشیتو بده من باهاش صحبت کنم راضیش میکنم دوباره آشتی کنید ه_ه

دوستمم گوشیشو داد بهم حالا ساعت چنده ؟ یک ربع ب 12 شب ^_^

من: کیمیا خانوم مرتضی ناراحته ^_^ زشته بابا شما 3 ساله باهمید.این بچه بازیا چیه درمیارید ؟؟

کیمیا:نه آقا حامد من امشب خودکشی میکنم 0_0

من: دیونه شدی ؟؟ میگم مرتضی میمیره اگه این کار رو بکنیدO_o


کیمیا: دیگه نمیتونم راس ساعت12 خودکشی میکنم حلالم کنید0_0

من: موری داداش این زده ب سیم آخر تصمیم خودشو گرفته ^_^

حالا هی دختره 5دیقه ب 5دیقه اس میده من 5 دقیه دیگه خودکشی میکنم....من3دقیقه دیگه خودکشی میکنم ^_^

ساعت 12:59 دقیه بود که دختره اس داده من 1 دقیقه دیگه خودکشی میکنم به مرتضی بگید دوسش دارم

مرتضی هم سریع گوشی رو گرفت ازم گف: کیمیا منم میمیرم واست منم میرم خودکشی میکنم

کیمیا:مرتضی نه . اصن بیا بیخیال شیم. اشتباه از من بود و ..........

الانم ساعت 11 صبح این به اون میگه تو اول قطع کن اون ب این میگه نه تو اول قطع کن

اینا روانی اَن به پایه همین میز عسلیمون قسم ^_^



           
پنج شنبه 14 آذر 1392برچسب:, :: 10:11
sepideh

یه روز با یکی از فامیلا رفتم بیرون ماشین مال ما بود ولی اون رانندگی می کرد هم اون کار داشت هم من. گفتم با هم بریم کارامونو راه بندازیم همین جوری داشت رانندگی می کرد یهو یه

پسر بچه ی شیطون عین کانگرو پرید جلو ماشین اون بنده خدا هم عصبانی شد به پسره گفت کـــــــــــره خر!منم یهو از دهنم یه چیزی پرید که کاش نمی پرید!

بلافاصله برداشتم گفتم خودتی !!!!!!!

اونم کم نیاورد گفت با تو هم هستم!!!!! اووووووووف قرمز کره بودمااااا.......گلبولای سفیدم غشیده بودن اثن عز خجالت

 

عاقا پدرجان بنده امر فرمودن برو فلان روستا یکی از دوستامون یه مقدار وسیله داره براش بیار تا شهر و چند تا کار دیگه که باید انجام میدادم

منم رفتم با اون بنده خدا داشتم صحبت میکردم یه توله سگی داشتن خیلی پارس میکرد منم خیلی سنگین و رنگین و متین به سبک مهران مدیری (سریال باغ مظفر) به توله سگه گفتم لال شو هاپو

توله سگه هم کاملا ساکت شد و ما هم کارامونو انجام دادیم رفتیم پی زندگیمون

دو روز بعد یارو زنگ زده به پدرجان گفته سگمون دو روزه پارس نمیکنه به پسرت بگو بیاد دوباره باهاش صحبت کنه که پارس کنه

حالا شما خودت تصور کن این خانواده و ایل و تبار دنبال سوژه منو

حالا وژدانن تو این دنیا به این بزرگی فقط همین سگه باید حرف گوش کن از آب دربیاد
:lllllllllllllll



           
پنج شنبه 14 آذر 1392برچسب:, :: 10:8
sepideh

دیروز رفته بودیم بیرون دیدیم جمعیت جمع شدن رفتیم جلو دیدیم گشت ارشاد یه دختر رو گرفته اینم نشسته بود جلو کلانتری هی میزد تو سرش و گریه میکرد کولی بازی درمیوورد میگفت

وای آبروم رفت الان بابام میاد منو با این وضع میبینه بیچاره میشم

یهو یه مرده اومد جلو گفت اِ من شمارو میشناسم شما دختر فلانی هستی دیگه!

دختر اینو شنید جیغ میزد وااااای آبروم رفت گریه میکرد

یه پسره کرم درونش غوطه ور شد به دوستاش اشاره کرد رفت جلو گفت اِ اِ اِ منم شما رو میشناسم عجــــب شما رو چرا گرفتن عجب دنیایی شده به پدر سلام برسونید

دختره روانی شد جیغ و داد قیافه اشو خودت تصور کن دیگه

پسرام که ریسه رفته بودن اَ خنده ^_^شکلک های شباهنگShabahang

 

 

 

بادوتاازدوستام رفتيم دانشگاه اعتراض بزنيم آخه استادبهمون داده بود 9.5 كه مثلامشروط نشيم.

استادبرگه سه تامونوكشيدبيرون دوباره هركاري كردهيچكدوممون بيشتراز6نشديم.
9.5

شد 6 جهنم چيزي كه باعث آبروريزي شدسه تامون آخربرگه امتحان نامه نوشته بوديم عمم فوت كرده بود نتونستيم بخونيم.استادهمچين نگاه مي كرد.



           
سه شنبه 12 آذر 1392برچسب:, :: 11:23
sepideh


           
دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:, :: 23:5
sepideh

شبهایی که خونه شبیه زندونه

                    

  وقتی که سایه ات هم باتو نمیمونه

                    

                        وقتی که تنهایی وقتی که غم داری

                                

                                             وقتی که دستای کسی رو کم داری

                                                           

                                                       به یاد من بیفت به یاد عاشقی که حرفشو نگفت



           
دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:, :: 15:48
sepideh


           
دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:, :: 11:39
sepideh

بچه که بودم زیادی کارتون میدیدم … واینم بگم از مردایی که سیبیل داشتن میترسیدم .. ۶ سالم بود ..ی روز ی اقاهه که خیلی ترسناک بود جلوم نشست گف سلام اقا کوچولو منم از ترسم گفتم من گوشتم تلخه بد مزه س منو نخور بعد یهو خودمو انداختم رو زمین گفتم من مردم !! یارو انقد خندیده بود اشکش درومده بود !!!!!!!!!
تو بچگیامم ادم نبودم !!!شکلک های شباهنگShabahangwww.AsanPic.com



           
دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:, :: 10:50
sepideh

اقا ما سوار تاکسی بودیم داشتیم با دوستانمون حرف میزدیم که یه دختر سوار شد

بعد چند لحظه دیدم سلام کرد منم سلام کردم دیدم احوال پرسی میکنه منم گفتم خیلی ممنون اغا دیدم میگه الو الو صدا نمیاد

منو میگی ............
اوناییم که تو تاکسی بود هر هر میخندیدنتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

آقاجونــــــــــمو واسه شب عروسی خالم برده بودن قسمت زنونه ک طبق رسومات دخترشو ببینه بهش هم شاباش(یا ب قول باکلاساشادباش) بده هم اجازه......

زبون بسته از در ک رفته تو ازدم هرچی دختر اونجــــــابوده روشروع کرده ب بوسیدن!!!!

دختراش گفتن آقاجون دخترت اونه ک لباس سفید تنشه رو مبل نشسته اشتباه گرفتی!!!!

آقاجونم:چی رو اشتباه گرفتی ....اینا همه دخترامنن ...قربون همشون میرم!!!!دوباره شروع کرده هرکی دم دستش بوده.....

اصن فک کردی چی شد تحریماروکم کـــــــردن ؟؟؟
همه داشتن مثه این پیرمرد ازبین میرفتن دیگه!!!!

 

پسرخالم تعریف میکرد

آقا 15 سالم بود یه روز صبح از خواب بیدار شدم دیدم که ده دقیقه به 9 دیگه باشگاه فوتسالم داشت شروع میشد منم حول شدم شروع کردم به حاضر شدن که یک دفه شورته ورزشیم

تو افق محو شد هر چی گشتم پیداش نکردم و خلاصه تند زنگ زدم به تاکسی واقعا" حول شده بودم سواره ماشین شدم رسیدیم به باشگاه که می خواستم به راننده پول بدم یه 5

تومنی دادم بهش بد به جای این که بگم ببخشید خرد ندارم گفتم ببخشید شرت ندارم همون موقع بود که فهمیدم فرمون ماشین خردنی یه



           
دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:, :: 10:44
sepideh

کیلیپس دختر همسایمون تو کَبِدم اگه دروغ بگم o_0

این خاطره واسه من نیس ماها دختر عموم تعریف میکرد:

چن روزی با عموم میرن شمال و موقع برگشتن از عموم اصرار که امشب راه بیوفتیم و از ماها دختر عموم هم انکار ک فردا صبح زود حرکت کنیم @@

از اونجایی که تو خونه عموم اینا حرف حرفِ دختر عمومه . عموی ما هم به ظاهر قبول میکنه ^__^ اما وختی تک تک اعضای خونه میخابن عموی من هم طی یک حرکت ابزاری و تحت تدابیر

شدید امنیتی تمام ساعت های موجود تو خونه رو( اعم از ساعت گوشی ساعت دیواری ساعت مچی ساعت ماشین و...)3 ساعت عقب میکشه ^_^

همه به ظاهر ساعت 6 سبح بیدار میشن واسه حرکت ولی وختی میرسن تو ی رستوران بین راهی تازه متوجه میشن چ یه دستی از عموم خوردن 0_0

یه همچین عموی انتقام بگیر و حرف به کرسی بنشون من دارم به مین پایه میز عسلیمون قسم



           
یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:, :: 20:44
sepideh

ملت خل شدن ررررفت!!
امروز اومدم از جاده ردشم،دیدم ماشین داره میاد،واستادم!بعد دیدم نهه،خیلی کنده اومدم ردشم،گازشو گرفت منم واستادم!حالا اومده جلووو پام ترمز زده!!
خوب این یعنی چی؟!!
مسئولان رسیدگی کنن لطفا!!      o_O



           
یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:, :: 20:16
sepideh

ایـن وی چت هـم مزخرفه آ....
دیروز زده بود 10 تا دختره خوشگل تا فاصله 100 متری شما آنلاين هستن منم رَندوم زدم ... ^_^
يكيشون اسمش پری دریایی بود ..عكساشو ديدم ،خوب بچه ای بود خدا واسه پدرمادرش نگه داره ^_^
اومدم تست كنم ببينم واقعن داستان چيـه رفتم تو بالكن داد زدم : پـــری دریـایــی هاااااااای ، پـــری دریـــایــی هــااااااای..... ^_^
یهو یـه يـارو سـیـبـیـل کلفت گـوشـی به دست از اونور سرشو در آورد گفت : خفه شو بـابـا مـلـت خوابن...
کـصـافـط خیلی شـبـیـهـش بود فقط سیبیل داشت،فکر کنم داداشش تـــقــی دریـایـی بود !!!^_^
آقـای همسایه س داریم آخــه؟

 

سر کلاس خانوم داشت در مورد تنفس مصنوعی حرف میزد
گف:بچه ها تنفس مصنوعی چند نوع داره.1-دهان ب دهان
بچه ها:جوووووون خانوم اینو حتما یاد بده
خانومه:|
-2:اگه گفتین چی؟؟؟؟بینی داره توش به جای دهان!
یکی از بچه ها:بینی به دهان
کلاس ک کلا رو هوا بووود
خانومه:بعد ببخشید بینی به دهان چجوریه؟برامون توضیح بده؟
من:خانوم دماغتو میذاری تو دهن یارو فین میکنی
خانومه:|
بچه ها:~~~~~



           
یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:, :: 12:20
sepideh

آقا ما یه بار رفتیم بانک,موقع برگشت دیدیم چندتا جنتلمن دم بانک تو صف عابر بانکن.منم اومدم مثل یه پرنسس,خعلی شیک و باکلاس از در بانک بیام بیرون, روی پله ها نمیدونم یهو چی شد که مثل سیندرلا کفشم از پام کنده شد و ۶متر جلوتر از خودم افتاد تو جوب!!!!خودمم تالاپپپپپپ افتادم!!!!! خدا واست نیاره,نابود شدم. دیگه ترجیح میدادم تا خونه سینه خیز برم. جنتلمنهای نامرد هم عابر بانکو جوییده بودن.

 

یه روزصبح تو مدرسه سر صف وایساده بودیم ومنتظر بودیم که مراسم صبحگاهی اجرا کنن وبعد بریم سر کلاس که دیدیم مدیر مدرسه اومد بلندگو رو گرف دستش وشروع کرد به صحبت کردن وناظم مدرسه هم تو حیاط پیش ما ایستاده بود که ، دو تا از بچه ها شروع کردن با هم صحبت کردن(در حین صحبت مدیر )، یکدفه ناظم مدرسه از اون ته داد زد گفت :هی گوسفند این الاغ (یعنی مدیر)داره واسه تو عرعر میکنه آقا تا این حرف رو زد مدرسه از خنده ی بچه ها ترکید!!!!! ترور شخصیت ینی اییییین

 

 

امروز رفیقم سر کلاس خوابش میومد قاط زده بود داشت با ته خودکار می نوشت استاد اومده بود میگفت خانم کامرانی کاریت ندارم فقط بگو چیجور داری با ته خودکارت می نویسی؟
به ته دیگ ماکارونی قسم...



           
یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:, :: 12:10
sepideh

تفاوت ما با نسل جدید :
آن چیست که بدون آن نمیتوان زندگی کرد اما دیده نمیشود ؟
جواب ما : هوا
جواب نسل جدید : وایرلس !

 

دوستم میگفت یه استاد داشتیم همش به ما دخترا که میرسید همش تیکه مینداخت

خلاصش قرار شد هر وقت اومد و تیکه بارونمون کرد بریم از کلاس بیرون

طی یک مراحل فشرده پسرای کلاس جان بر کف رفتن به استاد گفتن

استاد دیدیم دیر اومد اومد گفتش که تو راه بودم دیدم دختراصف کشیدن

گفتم چ خبره گفتن که میگن باکارت دانشجویی به دخترا شوهر میدن

ماهم طبق قرارمون پاشدیم که بریم بیرون استاد برگشت گفت که

کجا میرین نرین وقتش تا ساعت10بود

هیچی دیگه کلاس ترکید ماهم نشستیم سرجامون خخخخخخخ



           
یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:, :: 12:5
sepideh
           
شنبه 9 آذر 1392برچسب:, :: 20:29
sepideh
           
شنبه 9 آذر 1392برچسب:, :: 20:18
sepideh

دلم گرفته اسمون دلم گرفته خدای من

دلم گرفته ادما

دلم گرفته ........

دلم گرفته از همه دلم گرفته از خودم دلم گرفته از عزیزم دوسش دارم دوسم نداره

میخوامش نمیخوادش میبینی چه دنیای بی مرامیه؟؟؟؟

اگه الان قرار باشه به عشقتون چیزی بگین چی بهش میگین اخرین حرفتون بهش چیه؟؟؟؟؟؟؟



           
شنبه 9 آذر 1392برچسب:, :: 20:13
sepideh

عاغا جاتون خالی رفتم امتحان میان ترم ریاضی بدم مثلا هیچی دیگه

استاد گفت بشینین عقب شما امتحان بدین منم به اینا درس میدم

عاغاااااااااااااااا ماهم نشستیم همشو از اول تا اخر تقلب کردم بادوستام تهشم

درررررست مثل انیشتن که میومد نتیجه کارشو به همه بده منم بردم به استاد دادم

اما من مطمئنم بیست میشم دعا کنین خخخخخخخخخ



           
شنبه 9 آذر 1392برچسب:, :: 15:47
sepideh


           
شنبه 9 آذر 1392برچسب:, :: 15:41
sepideh

پسره قیافش مثه باقی مونده ی پول بیسکوییت

 

 میمونه بعد استاتوس گذاشته:

 

فقط خدا میدونه چن نفر سبزه هاشونو به

 

 خاطر من گره زدن.....

 

بار این مسئولیت داره خفم میکن

 

روش درس خوندن من در ایام امتحانات :


این که نمیاد …


اینم که طولانیه ولش کن …


اینم که تابلویه جوابش چیه !


آخیش ، پاشم برم بیرون !

ه



           
جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 20:56
sepideh


           
جمعه 8 آذر 1392برچسب:, :: 20:35
sepideh

به زودی زووووووووود اسم البوم خواننده ها .........

غلط کردم از محسن چاوشی


لعنت به من از مازیار فلاحی

حالا آهنگهای بعدی به زودی :

گـــ ــوه خوردم از محسن یگانه


نمودی مارو از سیروان خسروی


ری*دی تو اعصابم از مجید خراطها



           
پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:, :: 16:35
sepideh

تو شاهکار خالقی تحقیر را باور نکن

بر بوم زندگی هرچیز میخواهی بکش

زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن

تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی

از نو دوباره رسم کن تصویر را باور نکن

خالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید

پرواز کن تا آرزو  زنجیر را باور  نکن



           
پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:, :: 16:15
sepideh
تا زنده ای ..در برابر کسی که به خودت علاقه ماند کرده ای مسئولی....
و بدان همه چیز فقط رسیدن و رسیدن و رسیدن نیست ....
مسئولی در قبال احساس زیبایش ....



           
پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:, :: 16:14
sepideh

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدیدنظر یادتون نررررررره اگه مطلب خوب و جالبیم داشتین برام ایمیل کنین
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همه چی درهمه از عشق بگیر تا جک و کلکل و آدرس sepina.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 37
بازدید هفته : 80
بازدید ماه : 298
بازدید کل : 113937
تعداد مطالب : 95
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


 
 
 

انجمن پاتوق من و تو

http://tokachat.ir/w6975_Untitled12.jpghttp://tokachat.ir/w6975_Untitled12.jpg